سیزده - فرار مغزها یا پرواز سرمایه انسانی/دکتر گودرز اقتداری



اخیراً مطلبی در اتاق‌های واتس‌آپی دست‌به‌دست می‌شود که در آن از اینکه مهاجرین ایرانی در ایالات متحده به موفقیت‌های مثال‌زدنی دست‌یافته‌اند ابراز تاسف و ستایش می‌شود. شادی لابد از این است که این‌همه افراد ذی‌صلاح و موفق از تبار ایرانی به چنین سطوحی از اعتبار در غربت دست یافته‌اند و تاسف از اینکه چرا آن‌ها در کشور خودشان نمانده‌اند. فرار مغزها پدیده ای مختص ایران نیست و حاکمیت جمهوری اسلامی و دیکتاتوری سیاسی نیز در آن به تنهایی نه موثر است و نه گذار از آن عامل پیشگیری از فرار مغزها می‌تواند باشد.

برای بررسی این پدیده لازم است ابتدا ترمینولوژی مربوط به آن را بررسی کنیم، به تاریخچه‌ی آن در کشورهای مشابه نگاه کنیم و تجربه دیگران را مورد مداقه قرار دهیم تا شاید به تصویر بهتری از آن برسیم.

انواع فرار مغزها یا پرواز سرمایه انسانی؟
فرار مغزها یک اصطلاح عامیانه است که نشان‌دهنده‌ی مهاجرت قابل توجهی از افراد است. فرار مغزها می‌تواند از عوامل متعددی از جمله آشفتگی سیاسی یا وجود فرصت‌های حرفه‌ای مطلوب‌تر در جای دیگر ناشی شود. فرار مغزها باعث می‌شود کشورها، صنایع، و سازمان‌ها بخش اصلی افراد با ارزش خود را از دست بدهند.


فرار جغرافیایی

این نوع مهاجرت تحصیل‌کردگان و متخصصان عمدتاً از کشورهای جنوبی درگیر فقر یا در حال توسعه به کشورهای توسعه‌یافته صورت می‌گیرد. این پدیده به دلایل بی‌شماری، به‌طور مثال امکانات مالی و شغلی، تمایل به استفاده بردن از استاندارد بهتر زندگی، کمبود فرصت‌های رشد، خطر پیگردهای سیاسی و یا دلایل دیگر رخ می‌دهد.

به طور کلی، فرار مغزها در یک محدوده‌ی جغرافیایی درک می‌شود، اما ممکن است آن را در سطوح سازمانی یا بخش و سکتورهای صنعتی که کارگران به یک شرکت یا بخش دیگر صنعتی و در تلاش برای امکانات،  فرصت‌ها، و یا تحقق مزایای بهتر حرکت می‌کنند نیز تعریف کرد. با وقوع این تحرکات، کشورها و صنایع، منبع بخش‌های عمده‌ای از پتانسیل انسانی توانمند خود را از دست می‌دهند. از این رو است که این پدیده را همچنین به عنوان پرواز سرمایه‌ی انسانی نیز تعریف می‌کنند.

به طور کلی مردم در کشور خاستگاه خود به دلیل عدم امکانات موجود که در تناسب با صلاحیت‌ها و تجربه‌ی آن‌ها باشد، احساس می‌کنند که مهاجرت آن‌ها به کشورهای توسعه‌یافته تنها راه برون‌رفت‌شان از بن‌بست موجود است. برخی از دلایل دیگر در این تصمیم‌گیری برای مهاجرت را می‌توان به شرح ذیل برشمرد؛

  • سردرگمی و عدم ثبات سیاسی در داخل یک کشور
  • عدم ثبات اقتصادی، کاهش نرخ برابری ارز ملی و تنزل ارزش کار
  • در دسترس بودن گزینه‌های شغلی مفید در کشورها یا مناطق دیگر
  • امید به زندگی با استاندارد در سطح بالاتر در مقصد
  • عدم اشتغال دائم و حقوق نازل برای کار مشابه نسبت به کشورها و مناطق دیگر
  • خدمات محدود در واحدهای تخصصی موجود
  • نبود فرصت‌های مطلوب در بخش اقتصادی
  • انتظارات برآورده‌نشده دانش‌پژوهان، به‌ویژه امکانات رشد آکادمیک در سطوح بین‌المللی

به‌طورکلی با خروج گروهی از مهندسان، دانشمندان، متخصصان بهداشت و درمان و پزشکان، متخصصان مالی و غیره از یک کشور، صنعت، و یا مجموعه‌ی فنی آن کشور آسیب می‌بیند به دلایل ذیل:

  • تجربه و دانش اندوخته‌شده در موارد حرفه‌ای با هر یک فرد مهاجر محو می‌شود
  • امکانات حرفه‌های مورد نظر به دلیل خروج متخصصین آن کاهش می‌یابد.
  • اقتصاد یک کشور، صنعت یا سازمان از این فرارها آسیب می‌بیند چرا که هر حرفه سهم خود را از اقتصاد در این بخش‌ها بر عهده دارد که با ازدست رفتن آن، حفره‌ای به جا می‌ماند.

فرار صنعتی
هنگامی که متخصصان ماهر و با استعداد کشور و یا یک بخش خاص و یا کل صنعت را در کلیت آن ترک می‌کنند، آن را فرار صنعتی می‌نامند. این نوع از فرار مغزها به دلیل زیر اتفاق می‌افتد:

  • تکامل سریع چشم‌انداز اقتصادی در یک بخش ویژه – به‌طور مثال تکنولوژی‌های نوین

  • بی‌کفایتی برای تامین تغییرات و رشد مورد نیاز، چه تکنولوژیکی و چه اجتماعی

  • کمبود فرصت‌ها و نابرابری دستمزد که متخصصان به دنبال آن هستند و می‌توانند در کشورهای دیگر به آن دست یابند. به‌طور مثال در صنعت نفت ایران به‌دنبال تحریم‌های مربوط به بخش نفت و انرژی بسیاری از متخصصان ایرانی در کشورهای حاشیه خلیج فارس با چندین برابر دستمزد ریالی به کار مشغول می‌شدند.

فرار ساختاری مغزها
هنگامی که یک دولت در وظیفه‌ی متقاعد کردن افراد با استعداد و ماهر خود از آغاز آموزش آن‌ها شکست می‌خورد تا پس از فارغ‌التحصیل شدن در آن جا بمانند، منجر به تخلیه‌ی ساختاری مغزها می‌شود. در بسیاری کشورها از جمله ایران مساله‌ی انتخاب رشته‌ی تحصیلی با هدف مهاجرت پس از فارغ‌التحصیلی گره خورده است. تکنولوژی‌های نوین این روزها در جهان جذاب هستند و تعداد امکانات تحصیلی در این رشته به مراتب نسبت به امکانات جذب به کار در کشور بیشتر است و نشان می‌دهد که برای بسیاری، انتخاب رشته از آغاز با امکان جذب به کار در خارج کشور گره خورده است.

درصد نسبی فرار مغزها
اشاره به سهم متخصصینی دارد که پس از تحصیل مهاجرت کرده‌اند، نسبت به آن‌ها که در همان رشته تحصیل کرده و در کشور مانده‌اند.

فرار مطلق مغزها
در کشورهایی مانند چین و هندوستان خروج مغزها مدتی‌ست که حالت عکس به خود گرفته است. یعنی رشد صنعت داخلی باعث افزایش بازگشت متخصصان و حتی جذب متخصصین از کشورهای دیگر شده است. تفاوت تعداد متخصصان خارج شده به آن‌ها که به کشور وارد شده‌اند فرار مطلق مغزها را نشان می‌دهد.

نقش کشورهای در حال توسعه در افزایش فرار مغزها


بسیاری از کشورهای در حال توسعه‌ی اجتماعی و اقتصادی با از دست دادن متخصصین خود که جذب مهاجرت بین‌المللی شده‌اند به فرار مغزها کمک می‌کنند. ایران در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بیشترین تعداد دانشجویان اعزامی به آمریکا را داشت. جامعه‌ی ایران در حال رشد بود و کشور رو به توسعه نیاز به مهندسین و متخصصین در صنایع جدید داشت. دکتر معبود انصاری در رساله‌ی دکتری خود به این پدیده پرداخته است که: «بیش از ۹۰٪ محصلین ایرانی در مهندسی و پزشکی تحصیل می‌کردند و تعداد معدودی به علوم انسانی و اجتماعی تمایل داشتند.»[i]

از سال ۱۳۴۰ به بعد جمعیت افراد متولدشده‌ی خارجی در کشورهای ثروتمند سه‌برابر شده است. در همین دوران نرخ مهاجرت افراد با استعداد از کشورهای در حال توسعه به کشورهای شمال و توسعه‌یافته‌ها رشد سریعی را تجربه کرده است.

کشورهای متعددی هستند که امکانات خود را به بهترین وجه عرضه می‌کنند تا فرصت‌های بهتری را به متخصصان یا دانشجویان خارجی ارائه دهند. این می‌تواند امکان فرار مغزها را در کشورهای مبدا (به عنوان یکی از کشورهای در حال توسعه) افزایش دهد، و برای آن دسته از کشورهای در حال توسعه، اغلب می‌تواند یک سرانجام تاریک باشد.

فرار مغز از کشورهای در حال توسعه می‌تواند منجر به عواقب نامطلوب زیر شود:

  • ساختار مهارتی نیروی کار دگرگون می‌شود.
  • کمیاب بودن متخصصان در برخی رشته‌ها رخ می‌دهد.
  • سیاست مالی کلان کشور تحت تاثیر منفی قرار می‌گیرد.

بر اساس اهداف و ویژگی‌های سیاستی کشورهای در حال توسعه، فرار مغزها می‌تواند هم مزایا و هم معایبی را ارائه دهد.

  • فرار مغز در حِرَف خاص باعث رشد آموزش و پرورش در آن رشته‌ها می‌گردد.
  • هزینه‌های تولید کالا در مقصد را کاهش می‌دهد و از این رو قیمت کالا در بازار بین‌المللی کاهش می‌یابد.
  • در مجموع به رشد اقتصاد کمک می‌کند.
  • گاهی اوقات در کشورهای در حال توسعه از کسانی که بعد از کار خارجی به کشور بر می‌گردند و از تجربه‌ی آن‌ها بهره‌برداری بهینه می‌شود.
  • در برخی حوزه‌ها کسانی که در یک سرزمین خارجی هستند، درآمدی تولید می‌کنند که در کشور مبدا بازده اقتصادی ایجاد می‌نماید.
  • بر تحرک در نظام پولی مبدا تأثیر می‌گذارد.
  • اگر سیاست‌های کلان به درستی تنظیم شوند، می‌توان مزایای آن را افزایش داد، در حالی که هزینه‌های فرار مغزها را می‌توان کاهش داد.
  • پس از دوره‌ای خاص، منابع سرمایه‌ی انسانی کاهش یافته و باعث تغییر شکل، کیفیت و کمیت توانایی‌های مشاغل در رشته‌ی مورد نظر خواهد شد.


تاثیر فرار مغز بر توسعه و رفاه یک کشور نیز ممکن است مثبت یا منفی باشد. در مورد کشورهای در حال توسعه، نتایج تا حد زیادی منفی است. عواملی که تعیین می‌کنند چه نوع تاثیری خواهد بود را می‌توان چنین خلاصه کرد:

  • ساختار و تعادل فرایند مهاجرت
  • نسبت توسعه‌ی انسانی در کشورها
  • بعد جمعيت
  • زبان مادری و زبان خارجی مرسوم در آموزش عمومی کشور
  • موقعیت کشور، بر اساس جغرافیا
  • توسعه‌ی اقتصادی
  • کارگران ماهر و متخصصین قابل جذب در اقتصاد جهانی


آمار در مورد فرار مغزها
در طول دهه‌ی ۱۹۴۰ یعنی پس از جنگ جهانی دوم و تخریب فیزیکی اروپا، تعداد زیادی از متخصصان بهداشت از اروپا به بریتانیا و ایالات متحده‌ی آمریکا مهاجرت کردند. پس از آن بود که روند مهاجرت در سطح بین‌المللی اتفاق افتاد که از نگرانی‌های عمده در بهداشت و درمان عمومی جهان است[ii].

سازمان بهداشت جهانی مطالعه مفصلی درباره‌ی ۴۰ کشوری که در سال ۱۹۷۰ در مورد جریان مهاجرت متخصصان خدمات بهداشتی فعال بودند منتشر کرد. بر اساس این گزارش، حدود ۹۰٪ از کل پزشکان مهاجر به استرالیا، آلمان، کانادا، ایالات متحده‌ی آمریکا و بریتانیا نقل مکان کرده بودند[iii].

در سال ۲۰۰۰ نزدیک به ۲٫۹٪ جمعیت در سراسر جهان که به حدود ۱۷۵ میلیون نفر اشاره دارد، بیش از یک سال از زندگی خود را در کشورهای خارجی می‌گذراندند. در میان آن‌ها حدود ۶۵ میلیون نفر بر اساس نورم‌های اقتصادی فعال بودند. در این فرایند فرار مغزها، بیشتر مهاجران عمدتاً متخصصان ماهری از واحدهای بهداشتی مانند پزشکان، پرستاران و غیره بودند.

مطالعه‌ی دیگری در سال ۱۹۷۲ پیشنهاد کرد که حدود ۶٪ پزشکان جهان (۱۴۰ هزار نفر) خارج از کشورهای مبدأ خود قرار داشتند[iv]. کشورهای عرضه‌کننده‌ی کلیدی از کشورهای تحت استعمار و یا کسانی بودند که پیوندهای زبانی با کشور میزبان دارند مانند هند، سریلانکا، پاکستان و غیره. برخی از کشورها نیز بودند که پزشکان بیشتری نسبت به آنچه می‌توانستند برای اشتغال جذب کنند آموزش داده بودند، به عنوان مثال هند، مصر، پاکستان، کره جنوبی، فیلیپین و غیره[v].

آموزش عالی نیز به عنوان یکی از دلایل کلیدی مهاجرت و فرار دائمی مغزها در نظر گرفته می‌شود. حدود ۵۰٪ از دانشجویان تحصیلات تکمیلی متولد شده خارجی در ایالات متحده آمریکا، فرانسه، و بریتانیا پس از اتمام تحصیلات خود به ماندن در آنجا ادامه می‌دهند[vi]. به طور مشابه در تجزیه و تحلیل در سال ۱۹۷۵ در ایالات متحده آمریکا مشخص شد که از فارغ‌التحصیلان دکترا در علوم و مهندسی در حدود ۸۰٪ از کسانی که از هند و ۸۸٪  از چین به ایالات متحده آمریکا آمده بودند پس از اتمام تحصیلات خود در آنجا باقی ماندند[vii].

فرار مغزها در ایالات متحده

تمایل قوی به حرکت به خارج از کشور را می‌توان به طور مشخص در میان متخصصان ماهر و با استعداد در آمریکا نیز مشاهده کرد. اگرچه میزان فرار مغز ها در طول چند دهه‌ی گذشته کند شده است، اما هنوز بین یک سوم تا یک چهارم حرفه‌ای‌های متولد آمریکا ظرف پنج سال گذشته به کشورهای خارجی نقل مکان کرده‌اند.

با این حال، دو نوع مهاجر وجود دارند. یک: افراد آموزش‌دیده و تحصیل‌کرده‌ای که قابلیت تحرک دارند، و دوم: افراد کمترتحصیل‌کرده‌ای که گیر کرده‌اند و حتی اگر بخواهند نمی‌توانند حرکت کنند.


در زمان‌های اخیر گزارشی که پروژه‌ی سرمایه اجتماعی کمیته‌ی مشترک اقتصادی کنگره‌ی آمریکا منتشر کرده است، توجه را به سناریوی واقعی خروج مغزها در سراسر پنجاه ایالت جلب کرده است. داده‌های سرشماری آمریکا از سال ۱۹۴۰ تا ۲۰۱۷ برای ساخت این گزارش مورد استفاده قرار گرفته است. این گزارش نشان می‌دهد افرادی که متعلق به گروه سنی ۳۱ تا ۴۰ ساله هستند، افرادی که تحصیلات عالی خود را به پایان رسانده‌اند، در سال‌های پس از کالج یا تحصیلات تکمیلی خود عمدتاً در گروه علاقمندان به مهاجرت قرار می‌گیرند تا فرصت‌های بهتری را در خارج از کشور به دست آورند. طبیعتاً این گروه لزوماً در کاتگوری کسانی قرار نمی‌گیرند که فقط به خاطر شرایط اقتصادی بهتر اقدام به مهاجرت می‌نمایند، بلکه بیشتر کسانی را شامل می‌شوند که به خاطر ایده‌آل‌های ایدئولوژیک و اجتماعی-سیاسی ترجیح می‌دهند به کشورهای دیگر سفر کرده و عملاً «خدمت کنند».


فرار مغزها از آفریقا

گزارشی با عنوان «چشم‌انداز اقتصاد جهانی» که توسط صندوق بین‌المللی پول در اکتبر ۲۰۱۶ منتشر شد، به این واقعیت اشاره می‌کند که «تخلیه‌ی مغزها به‌ویژه در جنوب صحرای آفریقا حاد است». با این حال، فرار مغزها در آفریقا از مدت‌ها پیش، در دهه‌ی ۱۹۸۰ آغاز شده است. به‌طور کلی سرمایه‌ی انسانی آفریقا همواره در خطر بوده است. مضاف بر آن جابه‌جایی یا مهاجرت افراد جوان، تحصیل‌کرده، با استعداد و حرفه‌ای اوضاع را بدتر می‌کند. تحقیقات همچنین پیش‌بینی کرده است که تعداد مهاجران آفریقایی بین سال‌های ۲۰۱۳ تا ۲۰۵۰ از ۷ میلیون نفر به نزدیک به ۳۴ میلیون نفر افزایش یابد.


فرار مغزها در هند

در میان هندی‌ها، امید بستن به آموزش عالی در دانشگاه‌های خارج از کشور محبوب بوده و برای آن‌ها در اولویت قرار گرفته است. بر اساس یک نظرسنجی، نزدیک به ۷۵۰ هزار دانشجو در سال ۲۰۱۸ در دانشگاه‌های خارج از کشور به تحصیلات عالیه‌ی خود ادامه می‌دادند. علاوه بر آن، گزارش‌های زیادی نشان داده است که نیمی از دانش‌آموزانی که در امتحانات کلاس ۱۰ و ۱۲، از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۵ در رده‌های بالای جدول قرار گرفته بودند برای آموزش و پرورش به خارج از کشور سفر کرده‌اند. حتی بخش قابل توجهی از کسانی‌که پیشنهاد کار ثابت در هند نیز دریافت می‌کنند مهاجرت به آمریکا را ترجیح می‌دهند.

در هند به دلیل نبود دوره‌های تحصیلات عالی در تکنولوژی‌های نوین که دانشگاه‌های خارجی ارائه می‌دهند، نارضایتی روزانه در میان دانشجویان رو به رشد است. علاوه بر این، کارجویان نیز به دلیل فرصت‌های کمتر و عدم وجود تنوع در کسب درآمد در کشور مادری خود، کار در خارج از کشور را ترجیح می‌دهند.

در این احوال اما دولت هند در تلاش است تا فرار مغزها را با توسعه‌ی مهارت‌ها از طریق پروژه‌ی ملی توسعه‌ی مهارت خود کنترل کند. هدف آن‌ها آموزش نزدیک به ۴۰۰ میلیون نفر در سراسر کشور تا سال ۲۰۲۲ است.

نگرانی فرهنگی و سیاسی در مورد فرار مغزها
فرار مغزها در واقع باید به‌عنوان یکی از جنبه‌های ضروری نگرانی سیاسی و فرهنگی در سطح ملی محسوب شود. در محدوده‌ی سرزمینی کشورها نیز از آنجا که برخی ایالات درعمل لانه‌ی بسیاری از متخصصان شده و از سوی دیگر، بسیاری از نیروی کار غیر متخصص به طور نامتناسبی در ایالت‌های دیگر ساکن می‌شوند، تفاوت بین وضعیت اجتماعی و همچنین دیدگاه فرهنگی در مناطق مختلف یک کشور بدتر می‌شود.

این تفکیک در فرهنگ ممکن است منجر به ایجاد تقسیمات بین ایدئولوژی‌های سیاسی در میان مردم شود. در ایالات متحده این تقسیم‌بندی عملا اتفاق افتاده است و ایالات در سواحل شرقی و غربی محل تجمع تکنولوژی‌های نوین و موسسات اقتصادی عمده شده و ایالات میانی کشور به کشاورزی و صنایع غیر عمده اختصاص یافته‌اند. این ناهمگونی باعث اختلافات عمده‌ی سیاسی بین این دو بخش اجتماعی در ایالات متحده شده است.

تقسیم سیاسی بر اساس موقعیت جغرافیایی در میان مهاجران نیز به دلیل نابرابری اقتصادی افزایش می‌یابد. از آنجا که مردم جوامع مختلف در ایالت‌های مختلف جذب می‌شوند، شکاف‌های موجود بین فرهنگ، سیاست و اقتصاد را نمی‌توان پل زد. این جداسازی‌ها منجر به سوء تفاهم و بی‌اعتمادی در میان آن افراد به دلیل دیدگاه ها و نظرات مخالف‌شان می‌شود.

لازم به ذکر است که میزان مهاجرت در گروه‌های مختلف هرگز یکسان نیست. از همان ابتدای فرایند فرار مغزها همواره افراد تحصیل‌کرده در سطح کالج‌ها بوده‌اند که از یک منطقه یا کشور به منطقه‌ی دیگر با نرخ بالاتری نسبت به آن دسته از افرادی که در کالج‌ها تحصیل نکردند، منتقل می‌شوند.

امروزه بیشتر کشورهای در حال توسعه به‌ویژه جنوب آسیا به منبع مهاجرت متخصصان بهداشت و درمان به کشورهای توسعه‌یافته تبدیل شده‌اند. در نتیجه‌ی این وضعیت کشورهای در حال توسعه از اثرات نامطلوب در سیستم‌های بهداشت و درمان خود رنج می‌برند. کشورهای آسیب‌دیده به دنبال بازده‌های متعددی هستند، مانند گزینه‌های کلان سیاسی، افزایش مزایای اشتغال در کشور، و برنامه‌ریزی برای تامین فرصت‌هایی برای شهروندان خود که به کاهش نرخ فرار مغزها بیانجامد و مهاجرت متخصصان را کاهش دهد، و همچنین مهاجرت متخصصان بهداشت و درمان را به سمت داخل تغییر دهد. برای اینکه این روند به‌طور مؤثری اتفاق بیفتد، باید موقعیت‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داوطلبان مهاجرت را به‌طور کامل در نظر گرفت. علاوه بر این، توسعه و امنیت و بهبود استاندارد زندگی باید در ابتدا به شهروندان محلی ارائه شود.

در نتیجه‌گیری مشخص است که تخلیه مغزها مهاجرت منابع انسانی ماهر برای آموزش، تجارت، رشد، زندگی بهتر و غیره است. با این وجود تخمین‌ها حاکی است که دانشمندان خارجی در کشورهای در حال توسعه که در تحقیق و توسعه نقش دارند، ۴٫۵ برابر مقالات تحقیقی و ۱۰ برابر ثبت اختراع بیشتری نسبت به همتایان خود در خانه تولید می‌کنند. چرا چنین تفاوت گسترده‌ای در ظرفیت تولیدی وجود دارد؟ زمینه و شرایطی که علم و فناوری قادر به رونق آن هستند، نیازمند تصمیمات سیاسی، تأمین بودجه، زیرساخت‌ها، حمایت فنی و یک جامعه علمی است؛ این‌ها به‌طور کلی در کشورهای در حال توسعه در دسترس نیستند[viii]

به‌طور عام می‌توان گفت که تلاش برای استانداردهای بهتر زندگی و کیفیت زندگی همراه با حقوق بالاتر، شرایط سیاسی اجتماعی پایدار، در دسترس بودن تکنولوژی پیشرفته و غیره مردم را وادار می‌کند که از مناطق کمتر توسعه‌یافته به یک کشور توسعه‌یافته تغییر مکان دهند.

اگر کشوری بخواهد تخلیه مغزها را کنترل یا متوقف کند، باید؛

  • فرصت‌های شغلی بهتر به متخصصان ماهر و حرفه‌ای صرف نظر از طبقه، نژاد، عقیده، و یا ملیت آن‌ها ارائه شود
  • اطمینان داده شود که رشد مردم و متخصصان فقط بر اساس شایستگی آن‌ها خواهد بود.
  • حقوق و فرصت‌های جذاب به حرفه‌های مورد نیاز بر اساس شایستگی‌ها و صلاحیت خود افراد ارائه شود.
  • کیفیت دانشگاه‌ها در مقابله با دانشگاه‌ها در اروپا و آمریکا بالا برده شود.
  • به دانش‌پژوهان اطمینان داده شود که برای آن‌ها در کشور امکانات تحقیقاتی کافی فراهم خواهد شد.
  • سیستم‌های سهمیه‌بندی که در کشور برای انتخاب محصلین بر اساس ویژگی‌های غیر حرفه‌ای و تخصصی وجود دارد، و اجازه می‌دهد تا افراد ناکارآمد به پذیرش در کالج‌های حرفه‌ای دست یابند برچیده شود.

هند یکی از اولین کشورهایی است که پدیده‌ی تخلیه‌ی معکوس مغزها در آن رخ داده است. پیش از این هند به عنوان کشوری که دانشجویان متعدد فناوری اطلاعات برای آموزش بهتر و فرصت‌های اشتغال بیشتر به آمریکا می‌رفتند، به‌خوبی شناخته شده بود. این شرایط در حالی وجود داشت که موسسه‌ی تکنولوژی هند بالاترین رتبه‌ی جهانی را داشت و شانس ورود به آن برای دانشجویان هندی از ورود به MIT و هاروارد هم کمتر بود.

بر اساس اطلاعات اخیر وزارت امور داخله هندوستان در پنج سال گذشته بیش از شش صدهزار تبعه‌ی هندوستان از تابعیت خود دست کشیدند. در دو دهه‌ی گذشته، به جز در طول بحران مالی سال ۲۰۰۸ و در سال‌های ۲۰۲۰ تا ۲۱ به دلیل ممنوعیت سفرهای مرتبط با کوید-۱۹، جریان خروجی مداومی از هندی‌ها وجود داشته است.

هند به صادرکننده‌ی عمده‌ی کارکنان بهداشت و درمان به ملت‌های دیگر به‌ویژه به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، اروپا، و دیگر کشورهای انگلیسی‌زبان تبدیل شده است. همان‌طور که در داده‌های سازمان همکاری و توسعه‌ی اقتصادی OECD، در سال ۲۰۱۷ حدود 69000 پزشک آموزش‌دیده‌ی هندی در بریتانیا، آمریکا، کانادا و استرالیا کار می‌کردند. در این چهار کشور ۵۶٬۰۰۰ پرستار آموزش‌دیده‌ی هندی نیز در همان سال مشغول به کار بودند. این آمار نشان می‌دهد که مهاجرت گسترده‌ی کارکنان بهداشتی در همه سطوح از هند وجود دارد.

چرا هندی‌ها مهاجرت می‌کنند؟
صلاحیت آموزش و پرورش در هند، توانایی زبانی، و سطح بالاتری از آموزش و پرورش دلایل ویژه برای جذب هندی‌ها به کشورهای توسعه‌یافته هستند که آن‌ها را واداشته قوانین ویزا را برای جذب این استعدادها تسهیل نمایند.

دلایل فرار مغزها از هند را می‌توان به چند دسته‌ی کلیدی تعمیم داد:

  • کمبود فرصت‌های آموزش عالی: تکثر در مقاطع آموزشی و نیاز به عبور از امتحانات رقابتی متعدد، دسترسی به آموزش عالی را با توجه به جمعیت بالای هندوستان دشوار می‌کند. در خارج از کشور اما با عنایت به اینکه زبان آموزشی در هند انگلیسی است آن‌ها از نظر مهارت و دانش نسبت به دانشجویان کشورهای دیگر مزیت دارند.
  • عدم حمایت مالی از تحقیقات در تکنولوژی و علوم: هزینه‌های ناخالص داخلی هند در مورد تحقیقات سال‌هاست که در ۰٫۷٪ تولید ناخالص داخلی محدود بوده است. هند یکی از پایین‌ترین نسبت‌های هزینه‌ی تحقیق و توسعه به درآمد ناخالص ملی را در میان کشورهای عضو بریکس را دارد. این مساله باعث شده کسانی‌که در این رشته‌ها تحقیق می‌کنند به مهاجرت به کشورهای دیگر برای ادامه تحقیقات خود تمایل بیشتری داشته باشند.
     
    • محدودیت‌های قانونی مانع از آن می‌شود که کمپانی‌های بزرگ تکنولوژی بخش تحقیقات حساس را بتوانند به کشورهای دیگر منتقل کنند، در نتیجه حتی شرکت‌های بزرگ چندملیتی نیز ترجیح می‌دهند تحقیق و توسعه را در ایالات متحده و کشورهای اروپایی نگه دارند و فقط بخش‌های تولید خود را به کشورهای دیگر منتقل کنند.
    • در بسیاری کشورهای جهان به جز چین، سرمایه‌گذاری‌های عمومی و ملی در این زمینه قادر به رقابت با سرمایه‌گذاری‌های تجاری نیست. در این مورد استثنا کشورهایی مانند ژاپن و کره جنوبی هستند که در آن‌ها بخش خصوصی و نه دولتی قادر به سرمایه‌گذاری‌های قابل توجه در تحقیقات و توسعه تکنولوژیک بوده‌اند.
  • درآمد پایین‌تر نسبت به کشورهای توسعه‌یافته: درآمد یکی از دلایل اصلی مهاجرت از هند است. کشورهای توسعه‌یافته حقوق و مزایای بهتری را به بخش‌هایی مانند بهداشت، تحقیقات، فناوری، انرژی و غیره ارائه می‌دهند.

  • عدم به رسمیت شناختن استعدادها: شانس به رسمیت شناخته شدن در زمینه تحقیقات علمی برای مردم در کشوری با جمعیت نیم میلیاردی هند بسیار کم است. بسیاری در مقایسه با زرق و برق موجود در غرب برای ستایش استعدادهای دانشگاهی، طبیعتاً ترجیح می‌دهند به آنجا مهاجرت کنند.

  • استاندارد بهتر زندگی: کشورهای توسعه‌یافته استانداردهای زندگی بهتر، حقوق، مزایای مالیاتی و حتی تسهیلات مهاجرتی را فراهم می‌کنند که به جاذبه‌ی بزرگی برای مهاجرت تبدیل می‌شود.
  • بهبود کیفیت زندگی: نیاز به استدلال ندارد که امکانات موجود در خارج از کشور هنوز توسط کشورهای در حال توسعه همسان نشده است و از این رو تا زمانی که آن سطح از کیفیت زندگی در کشور به دست آید، مهاجرت‌ها ادامه خواهد داشت.

    • فشار اجتماعی: جوانان در زندگی خود لیبرال‌تر و فردگراتر می‌شوند و جامعه در کلیت خود هنوز سنتی است و هنوز با این نوع سبک زندگی به توافق نرسیده است. از این رو فشار برای زندگی در یک مسیر خاص در میان جامعه، مهار آزادی انتخاب جوانان امروزی است و آن‌ها را تشویق می‌کند که به دنبال کشورهای غربی باشند که جامعه در آن‌ها غیر مداخله‌گر و لیبرال‌تر است.

    • سیاست‌های مهاجرت آسان: کشورهای توسعه‌یافته سیاست‌های مهاجرتی را برای جذب استعدادها و عملاً برای تقویت اقتصاد خود تسهیل می‌کنند. آن‌ها بیشتر مایل هستند مدیریت کنند و آسیایی‌ها را به‌طور خاص هدف قرار می‌دهند تا کار فکری را به عهده بگيرند. در مورد متخصصان علوم پزشکی و کارکنان این بخش حتی در بحبوحه‌ی بیماری همه‌گیر کوید و نیاز فوری کشورهایی مانند هندوستان به کادر درمانی برای نجات جان انسان‌ها نیز به این سیاست ادامه داده و نیروی انسانی ضرور در کشورهای جنوب را به‌سمت خود می‌کشیدند.
      • کشورهای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، متخصصان بهداشت را از پیشنهاد شغلی در دوران ممنوعیت سفر به خاطر کوید معاف کردند. و برخی از کشورها درخواست‌های ویزا از کارکنان بهداشت و درمان حتی در دوره‌ی ممنوعیت‌ها نیز تسهیل می‌کردند.
      • بریتانیا تمدید ویزای رایگان یک‌ساله را به کارکنان بهداشت و درمان واجد شرایط خارج از کشور و وابسته به آن‌ها که ویزای آن‌ها قرار بود قبل از اکتبر ۲۰۲۱ منقضی شود اعطا کرده است.
      • فرانسه امکان اخذ شهروندی آن کشور را به کارکنان بهداشت و درمان مهاجر خط مقدم در طول همه‌گیری کوید-۱۹ ارائه کرده است.

هنگامی که حرفه‌ای‌ها پس از چندسال تجربه به کشور خود باز می‌گردند و یک کسب و کار باز می‌کنند، به یک دانشگاه می‌پیوندند، یا در یک مرکز تحقیقاتی در کشور خانگی کار می‌کنند، آن را «فرار معکوس مغزها» می‌نامند.

  • فرار معکوس مغزها زمانی رخ می‌دهد که سرمایه‌ی انسانی به ترتیب معکوس از یک کشور توسعه‌یافته‌تر به کشوری کمتر توسعه‌یافته یا به‌سرعت در حال توسعه حرکت می‌کند.

  • این مهاجران پس‌اندازی انباشته‌اند که می‌تواند به مبداء برگردد و مهارت‌هایی را در خارج از کشور پیدا کرده‌اند و از هر دو آن سرمایه‌ها در کشورشان می‌توانند استفاده می‌کنند.

  • به‌طور مثال هندوستان دارای دیاسپورای بزرگی است که در سراسر جهان پراکنده شده است. متخصصان ماهر هندی که در کشورهای دیگر آموزش دیده و مستقر شده‌اند، در حال بازگشت به خانه به تعداد فزاینده‌ای هستند تا از رشد مثبت اقتصادی و فرصت‌های اشتغال در این کشور در زمینه علوم و فناوری‌های نوین بهره ببرند.

  • بازگشتی‌ها با تجربه‌ی کاری خوب و مهارت‌های کارآفرینی در حال راه‌اندازی استارت آپ‌های موفق هستند که به دلیل روابط کاری تحقیقی قبلی این متخصصین به آن‌ها این مزیت را داده است که با شبکه‌های جهانی خود پیوندهایی داشته باشند و با آن کار کنند.

  • هند شهروندی دوگانه را نمی‌پذیرد، از این رو افرادی که به دنبال شهروندی در کشورهای دیگر هستند باید از گذرنامه‌ی هندی خود دست بکشند. با این حال، هندی‌هایی که از شهروندی دست می‌کشند، هنوز هم می‌توانند کارت شهروند خارج از کشور هند (OCI) درخواست کنند که به آن‌ها اجازه اقامت، سرمایه‌گذاری و حتی اداره‌ی یک کسب و کار در هند را می‌دهد.
  • در دسترس بودن هر دو آموزش با کیفیت بالا و فرصت‌ها در تحقیقات کلید حفظ و جذب استعدادهای منطقه‌ای است. گام‌های برداشته‌شده توسط چین در جهت تبدیل شدن به یک پیشگام در تحقیقات زیستی و بیوتکنولوژی نشان‌دهنده‌ی توانمندسازی این کشور است. مدیریت علمی چین را برای تبدیل شدن به تنها کشور در حال توسعه‌ی شرکت‌کننده در پروژه‌ی ژنوم انسانی قرار داد.[ix] تجربه‌ی به‌دست‌آمده از طریق مشارکت موسسات خود را در پروژه‌ی ژنوم انسان (از جمله توالی در مقیاس بزرگ، استفاده از بیو انفورماتیک و هماهنگی پروتکل‌های تحقیقاتی چندمرکزه) بستر توسعه‌ی بیوتکنولوژی است که می‌تواند در بیماری‌های انسانی و کشاورزی به‌کار آید. فرصت‌های تولید شده توسط چینی‌ها در بیوتکنولوژی جاذبه‌ی خاصی برای همکاری بین‌المللی در سرمایه‌گذاری‌های مشترک و بازگشت دانشمندان با استعداد از چین و خارج از کشور دارد.

فرار مغزها از ایران
میرزا محمدعلی که بیشتر با نام حاج سیاح شناخته می‌شود، در سال ۱۲۱۵ در محلات متولد شد. مطالعات وی در سنین جوانی او را در معرض ایده‌های مدرن و دموکراتیک قرار داد که در آن دوران در بخش‌هایی از خاورمیانه در حال گسترش بود. تفاوت آشکاری که او بین آنچه که بیشتر ایرانیان تحت حاکمان خودکامه‌شان متحمل شده بودند مشاهده کرد و ایده‌هایی که او مطالعه می‌کرد الهام‌بخش او برای دیدن بقیه‌ی جهان بود[x].

در سن ۲۳ سالگی حاج سیاح سفر قابل توجهی را در سراسر جهان آغاز کرد که نزدیک به ۱۸ سال به طول انجامید. او سفرهای خود را با گشت‌وگذار در سراسر آسیای مرکزی و اروپا برای بیش از شش سال اغلب به تنهایی و در فقر و فاقه آغاز کرد. انگیزه‌ی سفرهای حاج سیاح تشنگی او به دانش و قدرت معنوی بود. او می‌خواست تا آنجا که می‌توانست در مورد جهان و چگونگی زندگی افراد دیگر یاد بگیرد، تا آن ایده‌ها را به ایران بازگرداند. او در نتیجه‌ی مشاهداتش در طول سفرهایش به این نتیجه رسید که قرار است انسان‌ها در جوامع مختلف با منطقی انسانی زندگی کنند و از حقوق اولیه‌ی انسانی برخوردار باشند.



حاج سیاح از طریق نیویورک به آمریکا رفت. او در طول ده سال اقامتش در آمریکا در بیش از یک مناسبت با بسیاری از شخصیت‌های برجسته مانند رئیس جمهور اولیس گرانت ملاقات کرد. سفرهای او در سراسر آمریکا در نهایت او را به سان‌فرانسیسکو برد و چندین ماه را در آنجا گذراند.

پس از بازگشت به ایران در ژوئیه ۱۸۷۷، حاج سیاح از نظر سیاسی فعال شد و به دلیل تحریکات و نامه‌نویسی آشکار به پادشاه و روحانیت در مورد شرایط زندگی غیر قابل تحمل در ایران زندانی شد. پس از آزادی، از ترس آزار و اذیت بیشتر به دنبال دریافت حفاظت از لژیون ایالات متحده در تهران بود. این اقدام بسیاری از ایرانیان را که نمی‌دانستند چرا احساس می‌کرد دولت ایالات متحده از او محافظت خواهد کرد، گیج کرده بود.

حاج سیاح در انقلاب مشروطه در ایران نقش عمده‌ای داشت و تا زمان مرگش در سال ۱۳۰۴ در سن ۸۹ سالگی فعال ماند.

دکتر علی فردی در دوره‌ی تحصیل در مورد زندگی حاج سیاح از طریق اسناد وزارت امور خارجه‌ی ایالات متحده کشف کرد که حاج سیاح در ۲۶ مه ۱۸۷۵ شهروند آمریکا شده که او را عملاً اولین ایرانی‌تبار شهروند آمریکا کرده است. این رازی بود که حاج سیاح تنها با چند نفر در میان گذاشته بود.

اگرچه ایرانیان از دهه‌ی ۱۹۳۰ به تعداد کمی در آمریکا زندگی می‌کردند، اما حمایت دولت آمریکا از رژیم شاه و پس از آن سرنگونی او در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ به موج مهاجرت ایرانیان در نیمه‌ی دوم قرن بیستم کمک کرد. از اواخر دهه‌ی ۱۹۴۰ تا انقلاب، ورود مهاجران به آمریکا از ایران عمدتاً شامل دانشجویان به همراه متخصصان و گردشگران بود. ایرانیان ۹ درصد از کل دانش‌آموزان بین المللی آمریکا را در سال تحصیلی ۷۵-۱۹۷۴ و ۱۸ درصد را در ۱۹۷۹-۸۰ —بزرگترین گروه دانشجویان خارجی در هر دو سال- به خود گرفته‌اند. مهاجرت از ایران در سال‌های پس از انقلاب اسلامی و جنگ ۸۸-۱۹۸۰ ایران و عراق به طور چشمگیری افزایش یافت. این تازه‌واردان شامل ایرانیان طبقه‌ی بالا و متوسط و همچنین اقلیت‌های مذهبی و قومی مانند بهائیان، یهودی‌ها و ارامنه بودند. در عین حال بسیاری از دانشجویان ایرانی در آمریکا پس از فارغ‌التحصیلی در این کشور باقی ماندند.

بین سال‌های ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ جمعیت مهاجر ایرانی بیش از دو برابر و از ۱۲۲٬۰۰۰ نفر به ۲۸۳٬۰۰۰ نفر رسید. این رشد جمعیت تا قرن بیست‌ویکم هرچند با سرعت آهسته‌تری ادامه یافت و ۳۸۵٬۰۰۰ مهاجر ایرانی در سال ۲۰۱۹ در آمریکا زندگی می‌کردند. این ارقام تنها تعداد کسانی را شامل می‌شود که رسماً به تابعیت ایالات متحده درآمده و در آمار اداره‌ی مهاجرت ثبت شده‌اند. در آن سال ایرانیان کمتر از ۱ درصد از بیش از ۴۴٫۹ میلیون مهاجر در آمریکا را تشکیل می‌دهند.

 

Figure 1. Iranian Immigrant Population in the United States, 1980-2019

Sources: Data from U.S. Census Bureau 2010 and 2019 American Community Surveys (ACS), and Campbell J. Gibson and Kay Jung, "Historical Census Statistics on the Foreign-Born Population of the United States: 1850-2000" (Working Paper no. 81, U.S. Census Bureau, Washington, DC, February 2006), available online.


بر اساس برآوردهای بخش جمعیت سازمان ملل متحد، ایالات متحده محبوب‌ترین مقصد برای ایرانیان ساکن خارج از کشور است. کانادا محل زندگی بزرگترین جمعیت بعدی ایران (۱۶۴٬۰۰۰ نفر) و پس از آن آلمان (۱۲۷٬۰۰۰ نفر)، بریتانیا (۹۰٬۰۰۰ نفر)، و ترکیه (۸۳٬۰۰۰ نفر) است.[xi]

Top Metropolitan Areas of Residence for Iranians in the United States, 2015-19

Note: Pooled 2015-19 ACS data were used to get statistically valid estimates at the metropolitan statistical-area level for smaller-population geographies.
Source: MPI tabulation of data from U.S. Census Bureau pooled 2015-19 ACS.


در طول دوره‌ی ۲۰۱۵ تا ۱۹، ۵۴ درصد از مهاجران ایرانی در کالیفرنیا زندگی می‌کردند که تنها در شهرستان لس‌آنجلس ۲۹ درصد بودند. سه ایالت بعدی که بزرگترین جمعیت مهاجر ایرانی را داشتند تگزاس (۸ درصد)، نیویورک (۵ درصد)، و ویرجینیا (۴ درصد) بودند.

از نظر شهرها، بزرگترین سهم مهاجران ایرانی در لس‌آنجلس و حومه (۳۶ درصد) زندگی می‌کردند؛ واشنگتن، دی‌سی (6 درصد)؛ نیویورک (۵ درصد)؛ و سان‌فرانسیسکو (5 درصد) دیگر مناطق کلان شهری میزبان ایرانیان بودند.

Top Concentrations for the Foreign Born from Iran by U.S. Metropolitan Area,

2015-19

Source: MPI tabulation of data from the U.S. Census Bureau pooled 2015-19 ACS.


مهاجران ایرانی نسبت به جمعیت‌های مهاجر متولد آمریکا و به‌طور عام از نظر دستیابی به آموزش عالی شرایط بسیار بالاتری دارند. در سال ۲۰۱۹، ۵۹ درصد از ایرانیان ۲۵ سال یا بالاتر از داشتن مدرک لیسانس یا بالاتر، در مقایسه با ۳۳ درصد بزرگسالان متولد آمریکا و مهاجر خبر داده‌اند. تنها ۷ درصد مهاجران ایرانی دیپلم یا معادل دبیرستان نداشتند، در مقایسه با ۲۶ درصد مهاجران در مجموع و ۸ درصد از متولدین آمریکا.

تعداد دانشجویان بین‌المللی از ایران در آمریکا در دهه‌ی ۱۹۵۰ تا دهه‌ی ۱۹۷۰ افزایش یافت و در طول سال تحصیلی ۸۰-۱۹۷۹ دانشجویان ایرانی ۵۳٬۳۰۰ نفر، یا ۱۸ درصد، از ۲۸۶٬۳۰۰ دانشجوی بین‌المللی در حال تحصیل در آمریکا را تشکیل می‌دادند. به‌دنبال کاهش شدید در سال‌های پس از انقلاب اسلامی جمعیت دانشجویان بین‌المللی ایران در سال تحصیلی ۲۰۰۰-۲۰۰۱ به تعداد ۱۸۰۰ کاهش یافت، اما از آن پس به آرامی بهبود یافته و از سال ۲۰۱۳-۱۴ بین 10000 تا ۱۳۰۰۰ ثابت باقی مانده است.

درآمد و فقر

مهاجران ایرانی به طور قابل توجهی درآمد میانه‌ی خانوار بالاتری نسبت به جمعیت کلی مهاجر و بومی متولد شده دارند. در سال ۲۰۱۹ مهاجران ایرانی درآمد متوسط خانوار را به ترتیب ۷۹٬۰۰۰ دلار در مقایسه با ۶۴٬۰۰۰ دلار و ۶۶٬۰۰۰ دلار برای کل جمعیت‌های خارجی متولد شده و بومی گزارش کردند.

در سال ۲۰۱۹ مهاجران ایرانی به‌همان‌اندازه در فقر به سر می‌برند که جمعیت متولد آمریکا (۱۲ درصد) که رقمی کمی پایین‌تر از ۱۴ درصد برای همه‌ی مهاجران است.

مؤسسه‌ی سیاست مهاجرت (MPI) تخمین می‌زند که حدود ۷۰ مهاجر غیر مجاز از ایران تا سال ۲۰۱۸ در آمریکا ساکن بوده‌اند که کمتر از ۰٫۱ درصد از ۱۱ میلیون مهاجر غیر مجاز در این کشور را شامل می‌شود. در همین رابطه تا مارس ۲۰۲۱، حدود ۵۰ جوان مهاجر غیر مجاز ایرانی در سیستم وضعیت اضطراری تعلیق اقدام برای اخراج کودکان (DACA) ثبت نام کرده بودند که بخش کوچکی از کل ۶۱۶٬۰۰۰ دریافت کننده DACA را منعکس می‌کرد[xii].

 

 

 

 

 

Age Distribution of the U.S. Population by Origin, 2019

Note: Percentages may not add up to 100 as they are rounded to the nearest whole number.
Source: MPI tabulation of data from the U.S. Census Bureau 2019 ACS.


مهاجران ایرانی به عنوان یک گروه از هر دو جمعیت کل متولد خارجی و متولد آمریکا مسن‌تر هستند. میانه‌ی سن برای ایرانیان ۵۵ سال بود، در مقایسه با ۴۶ سال برای جمعیت کلی متولدشده خارجی و ۳۷ سال برای متولدشدگان کشور آمریکا است. در سال ۲۰۱۹ تنها ۲ درصد از مهاجران ایرانی زیر ۱۸ سال بودند، در مقایسه با ۲۵ درصد از جمعیت متولد آمریکا و ۶ درصد از جمعیت کلی متولد شده خارجی. بالا بودن معدل سنی ایرانیان در آمریکا نشان می‌دهد که هنوز هم بیشتر مهاجران ایرانی ورودی‌های قبل از انقلاب و کسانی هستند که با وقوع انقلاب تصمیم به اقامت دائم گرفته‌اند.

 


اکثریت مهاجران ایرانی در مشاغل مدیریتی، تجاری، علمی و هنری (۶۲ درصد) بودند که نسبت بسیار بالاتری نسبت به متولدین آمریکا (۴۱ درصد) و تمام مهاجران (۳۵ درصد) داشتند. حدود ۱۸ درصد از کارکنان متولد ایران در مشاغل فروش و اداری بودند و به دنبال آن ۹ درصد در مشاغل خدماتی بودند.

 

 

 


Employed Workers in the U.S. Civilian Labor Force (ages 16 and older) by Occupation and Origin, 2019

Note: Percentages may not add up to 100 as they are rounded to the nearest whole number.
Source: MPI tabulation of data from the U.S. Census Bureau 2019 ACS.

Immigration Pathways of Iranian-Born and All Lawful Permanent Residents in the United States, 2019

Notes: Immediate relatives of U.S. citizens include spouses, minor children, and parents of U.S. citizens. Family-sponsored preferences include adult children and siblings of U.S. citizens, and spouses and children of green-card holders. The Diversity Visa lottery refers to the program established by the Immigration Act of 1990 to allow immigrants from countries with low rates of immigration to enter the United States; the law states that 55,000 diversity visas in total are made available each fiscal year.
Source: MPI tabulation of data from the Department of Homeland Security (DHS), 2019 Yearbook of Immigration Statistics (Washington, DC: DHS Office of Immigration Statistics, 2020), available online.


بیشترین نسبت از ۶۶۰۰ مهاجر ایرانی که در سال ۲۰۱۹ به اقامت دائمی آمریکا در آمده‌اند، این کار را از طریق اولویت مبتنی بر اشتغال (۳۸ درصد) و سپس به عنوان پناهنده سیاسی و اجتماعی (۳۲ درصد) انجام دادند. بیست‌وهفت درصد مهاجران ایرانی از طریق کانال‌های مربوط به اتحاد مجدد خانواده‌ها سکونت دائم (گرین کارت) دریافت کرده‌اند[xiii].


دیاسپورا

دیاسپورای ایرانی در ایالات متحده از بیش از ۵۷۷٬۰۰۰ نفر تشکیل شده‌است که یا در ایران به‌دنیا آمده‌اند یا تبار ایرانی را گزارش کرده‌اند، (بر اساس جدول‌بندی‌های اداره‌ی سرشماری ایالات متحده در سال ۲۰۱۹ ACS. لازم به ذکر است که به دلایل امنیتی و فشار سیاسی موجود، تعداد بسیار کمتری از تعداد واقعی ایرانی‌تباران در آمریکا هویت تباری خود را اعلام می‌کنند.)

اما آمار دولتی نشان می‌دهد که تعداد ایرانیان نسبت به افراد متولد خارج از آمریکا از تبارهای دیگر بسیار کمتر است:

Estimates of the Top 10 Diaspora Groups

in the United States, 2019

Rank

Origin

Diaspora

Foreign Born

1

Germany

41,014,000

538,000

2

Mexico

38,725,000

10,932,000

3

Ireland1

32,431,000

112,000

4

United Kingdom2

31,830,000

678,000

5

Italy

16,201,000

315,000

6

Poland

 9,055,000

404,000

7

France3

 7,186,000

171,000

8

Puerto Rico4

 6,475,000

1,906,000

9

China5

 5,485,000

2,482,000

10

India

 4,877,000

2,688,000

 


انتقال درآمد به کشور

حواله‌های انتقال جهانی ارز به ایران در اوایل و اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰ به اوج خود رسید و در سال ۱۹۹۵، پیش از افت در اواخر دهه ۱۹۹۰ به ۱٫۶ میلیارد دلار رسیده بود. بر اساس برآوردهای بانک جهانی، ایرانیان ساکن خارج از کشور و دیگران در ارتباط با این کشور در سال ۲۰۲۰ حدود ۱٫۳ میلیارد دلار حواله از طریق کانال‌های رسمی به ایران فرستادند. حواله‌ها تنها ۰٫۲ درصد از تولید ناخالص داخلی ایران را در سال ۲۰۲۰ نمایندگی می‌کردند[xiv].

Figure 9. Annual Remittance Flows to Iran, 1991-2020

Source: World Bank Prospects Group, “Annual Remittances Data,” May 2021 update, available online.

حال که در مجموع با جامعه‌ی ایرانی‌تباران ساکن ایالات متحده آشنا شدیم بد نیست چند مثال مشخص هم از این جامعه بزنیم تا تصویر کامل‌تر شود و بدانیم که فرار مغزها همان حکایت شیرین و تلخی است که این مقاله را با آن آغاز کردیم.

لابد می‌دانید که اوبر پس از جستجوی نه هفته‌ای برای یک مدیرعامل، از انتصاب دارا خسروشاهی، مدیر اجرایی سابق اکسپدیا خبر داد که در آنجا عنوان مدیر عامل با بالاترین حقوق پرداخت‌شده در آمریکا را داشت. او مدعی است که در خانواده‌ای بزرگ‌شده که بیشترین ارزش را برای تحصیلات قائل بوده‌اند وی مدرک کارشناسی مهندسی برق را از دانشگاه براون در اختیار دارد[xv].

خسروشاهی در میان فهرست طولانی مدیرعامل‌های موفق آمریکایی با تبار ایرانی قرار دارد که دستاوردهای قابل توجه آن‌ها در سطح بین‌المللی به رسمیت شناخته می‌شود. خانواده‌ی خودش شاهد رشد ویژه‌ای برای دست‌اندرکاران بالای صنعت است، چرا که بسیاری از اعضای خانواده‌ی وی بازماندگان خاندان خسروشاهی در ایران و در مهاجرت نیز مدیران اجرایی و سرمایه‌گذاران معروف در سیلیکون ولی هستند. علی خسروشاهی صاحب مجموعه‌ی تولیدات مواد غذایی مینو و صنایع دارویی در ایران قبل از انقلاب بود.

دارا خسروشاهی قطعاً وقتی صحبت از دستیابی ایرانی-آمریکایی‌ها به موفقیت می‌شود، استثنا نیست. گزارش گروه مطالعات ایران در ام‌آی‌تی نشان می‌دهد که درآمد متوسط سرانه برای ایرانی-آمریکایی‌ها ۵۰٪ بیشتر از درآمد بقیه ملت  است و ایرانی-آمریکایی‌هایی که در خانه‌هایی با ارزش بیش از یک میلیون دلار زندگی می‌کنند، ده برابر از میانگین ملی فراتر می‌رود[xvi].

فهرست ایرانیان در موقعیت‌های فناوری با قدرت بالا گسترده است که نمونه‌هایی از آن‌ها شامل شروین پیشاور، یکی از بنیان‌گذاران شرپا کپیتال، پیر امیدیار، بنیان‌گذار ای‌بی، و شان راد و جاستین متین، از بنیان‌گذاران تیندر هستند.

ایرانی-آمریکایی‌ها به سمت‌های برتر در بازارهای مالی نیز دست یافته‌اند. یک مثال شرمین موسی‌ور رحمانی، یک زن نادر در زمینه‌ی مالی و بانکی تحت سلطه‌ی مردان است که به عنوان مدیر سرمایه‌گذاری خصوصی در گلدمن ساکس خدمت می‌کند.

فهرست پزشکان، دانشمندان و دانشگاهیان ایرانی-آمریکایی نیز طولانی است که یک نمونه‌ی آن مرحوم مریم میرزاخانی است که در سال ۲۰۱۴ مدال فیلدز را دریافت کرد که بالاترین افتخار در ریاضیات است. 

بیشتر مهاجران ایرانی زمانی که برای اولین‌بار در اواخر دهه‌ی ۷۰ و اوایل دهه‌ی ۸۰ به آمریکا رسیدند به سرمایه دسترسی پیدا نکردند. پس چه چیزی است که این گروه نسبتاً کوچک از مهاجران را از نظر مالی اینقدر موفق می‌کند؟

پاسخ این است: آموزش‌وپرورش. آموزش‌وپرورش همواره رکن فرهنگ ایرانی چه در ایران و چه در درون جمعیت مهاجر ایرانی بوده است. از نظر آماری ایرانیان تحصیل‌کرده‌ترین گروه مهاجر در آمریکا هستند. آن‌ها به برتری در ریاضی و علوم، زمینه‌هایی که در آن دانش‌آموزان آمریکایی به‌طور معمول مشکل دارند معروف‌اند.

حدود ۵۷٪ آمریکایی‌های ایرانی‌تبار دارای مدرک لیسانس هستند، در مقایسه با ۲۴٪ جمعیت آمریکا، و درصد ایرانیانی که مدرک تحصیلات تکمیلی دارند، سه‌برابر میانگین ملی است. به‌راحتی می‌توان دید که چگونه یک زمین بازی گسترده از فرصت‌ها در دسترس کسانی قرار می‌گیرد که مجهز به دانش و تخصص برای رقابت در صنایع مختلف هستند.

در زمانی که جمعیت‌های مهاجر تحت حاکمیت راست‌ها در آمریکا به حاشیه رانده می‌شوند، جامعه‌ی ایرانی-آمریکایی نمونه‌ی قابل توجهی است که چگونه جمعیت‌های مهاجر با دسترسی به آموزش و پرورش می‌توانند زندگی بهتری را برای خود و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند ایجاد کنند. اما وضعیت ایرانی‌تباران در آمریکا همیشه هم چنین رضایت‌بخش نبوده است.


ریچارد فرای استاد هاروارد در سال ۱۹۸۰ به دانشجویانش توصیه می‌کرد: «اصلاً در این‌باره  صحبت نکنید. این واقعیت را تبلیغ نکنید که ایرانی هستید. ممکن است کتک بخوريد[xvii]» در نوامبر سال قبل، رژیم آيت‌الله خمينی سفارت آمريکا در تهران را تصرف کرده بود و ۵۲ شهروند و ديپلمات آمريکايی را به گروگان گرفته بود. در ماه‌های بعد با حل نشدن درگیری‌ها، احساسات ضد ایرانی در آمریکا به‌شدت تب‌آلود بود. ایرانیانی که در آمریکا زندگی می‌کردند - که بسیاری از آن‌ها دانشجو بودند - ناگهان خود را در وضعیت اضطراری عجیبی پیدا کردند.

ترس ایرانیان از اخراج برای بسیاری از جوامع مهاجر آشنا بود که به عنوان «تهدیدی برای امنیت ملی» دیده می‌شوند. کشوری که آن‌ها را تا یک‌سال قبل با آغوش باز به فرزندی خوانده بود، ناگهان به‌طور فزاینده‌ای با آنها خصومت می‌کرد، اما بازگشت به ایران پس از انقلاب، نیز گزینه‌ای بیش از حد مخاطره‌آمیز بود. کاری جز تماشای اخبار و صبر کردن و از شهری به شهری رفتن باقی نمانده بود.


در ۷ آوریل، بیش از پنج ماه پس از آغاز بحران، رئیس جمهور کارتر اعلام کرد که روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع می‌کند. متعاقباً صادرات به ایران را ممنوع کرد و دارایی‌های ایران منجمد شد. کارتر که به عنوان یک طرفدار حقوق بشر از شهرت برخوردار بود، تمام ویزای آمریکا را که برای شهروندان ایرانی صادر شده بود، بی‌اعتبار اعلام کرد. روز بعد چند ایرانی در تلاش برای سوار شدن به هواپیماهای در مسیر به آمریکا در لندن متوقف شدند. چند روز بعد گروهی از دانشجویان در مرز آمریکا و کانادا در راه بازگشت به میشیگان بازداشت شدند. این اپیزود در فیلم بازرسی پرویز صیاد در سال ۱۹۸۷ تصویر شده است.


برای دانش‌آموزان وضعیت به خصوص حساس بود. دانشجویان ایرانی نه‌تنها از خدمات کنسولی محروم شده بودند بلکه حتی دریافت پولی که از خانواده برایشان فرستاده می‌شد نیز با تحریم بانکی متوقف شده بود. در سال‌های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ هیچ کشور دیگری به اندازه ایران دانشجویان خارجی را به دانشگاه‌های  آمریکا نفرستاد[xviii]. در آن لحظه از حدود ۱۵۰٬۰۰۰ ایرانی دارنده‌ی ویزای آمریکا، بیش از ۵۶٬۷۰۰ نفر دانشجو بودند. تحریم‌ها علیه آن‌ها به‌ویژه خشن بود. بلافاصله پس از تصرف سفارت، کارتر به تمام ایرانیانی که ویزای دانشجویی دارند دستور داد تا نزد مقامات اداره‌ی مهاجرت آمریکا ثبت نام کنند یا با اخراج مواجه می‌شوند. در همین حال، اداره‌ی مهاجرت و تابعیت آماده اجرای این فرمان از طریق هزاران مصاحبه‌ی انفرادی در تمام ایالات با دانشجویان شد. در دو ماه با ۵۴٬۴۸۶ ایرانی مصاحبه شده بود که ۴۵٬۶۷۸ نفر از آن‌ها با ویزای قانونی در آمریکا بودند.  تقریباً 90 درصد از کسانی که مصاحبه شدند نیز به طور فعال دارای شرایط رسمی دانشجویی بودند.


داود نظریان صاحب حرفه و کارآفرین مطرح می‌گوید: «به ما به عنوان مهاجر آموزش داده شده است که تنها دارایی‌ای که هیچ‌کس نمی‌تواند از شما دور کند آموزش‌وپرورش است.»

بیشتر ایرانیان ارزش فوق‌العاده‌ای برای آموزش‌وپرورش قائل هستند و به دیگران کمک می‌کنند تا به موفقیت شغلی دست یابند. در نتیجه تعداد قابل توجهی از ایرانیان به سیستم‌های آموزش‌وپرورش و دانشگاهی در ایالات متحده کمک کرده‌اند.


تعهد نظریان به کمک به فراهم کردن دسترسی همه‌ی دانش‌آموزان به یک آموزش عالی، بدون در نظر گرفتن پیشینه و وابستگی مالی، الهام‌بخش پرداخت کمک خیریه‌ای به مدرسه‌ی مدیریت بازرگانی و اقتصاد دانشگاه ایالتی کالیفرنیا-نورت ریج، بود که هم‌اکنون به افتخار او کالج بازرگانی و اقتصاد دیوید نظریان نام‌گذاری شده است.


چند نمونه‌ی دیگر نیز از خدمات ایرانیان به دانشگاه‌های آمریکایی می‌توان آورد، به‌طور مثال دانشکده مهندسی فریبرز مسیح در دانشگاه ایالتی پرتلند و مدرسه مدیریت بازرگانی پل مراغه‌ای در دانشگاه کالیفرنیا-ایرواین، که به افتخار آن‌ها پس از کمک مالی قابل‌توجهی نام‌گذاری شده‌اند. نمونه‌ی دیگر آن هادی و علی پرتوی هستند که در تأسیس code.org، یک سازمان غیرانتفاعی که آموزش علوم کامپیوتر را به ۲۰٪ دانشجویان در آمریکا ارائه می‌دهد، مشارکت کرده‌اند.

 

[i] Ansari Maboud, The Making of the Iranian Community in America, (New York, NY: Pardis Press, 1992.)

[ii] Mejia A. Health manpower migration in the Americas. Health Policy Educ 1981;2: 1–31 [PubMed]

[iii] Bach S. Migration patterns of physicians and nurses: still the same story? Bull World Health Organ 2004;82: 624–5 [PMC free article

[iv] Loannidis JP. Global estimates of high-level brain drain and deficit. FASEB J 2004;18: 936–9 [PubMed]

[v] Levy L F. The first world’s role in the third world brain drain. BMJ 2003;327: 170 [Google Scholar]

[vi] Martin RD, Terouanne D, Neher E. Higher Education In France and The International Migration of Scientists. Washington, DC: Centre National de la Recherche Scientifique, 1998

[vii] Cervantes M, Dominique G. The brain drain: old myths, new realities, OECD Observer, 2002 [http//www.oecdobserver.org]

[viii] Carrington WJ, Detragiache E. How extensive is the brain drain? Finance Develop 1999 [http://www.imf.org/external/pubs/tt/tandd/1999/06/carringt.htm]

[ix] Cyranoski D. A great leap forward. Nature 2001;410: 10–12 [PubMed]

[x] For more details about Hajj Sayyah’s life and travels, refer to the entry by Dr. Ali Ferdowsi for Hajj Sayyah, Mirza Mohammad Ali Mahallati, in the Encyclopedia Iranica.

[xi] United Nations Population Division. N.d. International Migrant Stock by Destination and Origin. Accessed July 1, 2021. Available online.

[xii] Active DACA Recipients –March 31, 2021 (uscis.gov)

[xiii] U.S. Census Bureau. N.d. 2019 American Community Survey. Accessed July 5, 2021. Available online.

[xiv] World Bank Prospects Group. 2021. Annual Remittances Data, May 2021 update. Available online.

[xv] Iranian-Americans at the Forefront of Success | HuffPost Contributor

[xvi] http://www.isgmit.org/

[xvii] Crisis and Global Tension Held Harvard Hostage | News | The Harvard Crimson (thecrimson.com)

[xviii] The Rise and Fall of Iranian Student Enrollments in the U.S. (wes.org)

 

 

 

 

اشتراک در شبکه های اجتماعی